مونتاژ دیالکتیکی چیست و کاربرد آن در سینما چگونه است؟
به گزارش مجله میهن 128، خبرنگاران | سرویس فرهنگ و هنر - مونتاژ دیالکتیکی از نظریه های سینمائی آیزنشتاین در شروع پیدایش زبان سینما بود. آیزنشتاین تدوین (مونتاژ) را همچون فرآیندی منطبق با دیالکتیک مارکسیستی می دید، که در آن تاریخ و تجربه های انسانی حاصل تضادی دائمی میان نیروی مبارز (تز یا برنهاد) با نیروی بازدارنده (آنتی تز یا برابر نهاد) است و از برخورد این دو نیرو پدیدهٔ کاملاً نوینی زاده می گردد که سنتز (همنهاد) اصطلاح شده است. همنهاد در واقع حاصل جمع این دو نیرو نیست بلکه چیزی عظیم تر از آن دو و متفاوت با آنها است.
واژه دیالکتیک برای توصیف ساختاری منطقی به کار می رود که در آن دو عنصر متضاد از طریق کنش فعال خواننده/ بیننده معنایی جدیدتر و عظیم تر می آفرینند . این اصطلاح با فلسفه مارکسیستی پیوند خورده و بر نظریه پردازان مارکسیست و چپ گرای سینما تأثیر فراوانی داشته است .
تعریف دیالکتیک در فلسفه
دیالکتیک در فلسفه نوعی شیوه آنالیز است. در شیوه سقراطی دو دیدگاه در جستجوی حقیقت، آن قدر با یکدیگر بحث و گفت وگو می نمایند تا به اتفاق نظر برسند. این دست مایه اصلی و به عبارت بهتر، این فصول اصلی و مرکزی در خلق وحدت به وسیلة دو عنصر متضاد، یادآور مفهوم تاریخی هگل (G.W.F.Hegel) نیز هست. هرتزی با آنتیتز خود تلاقی می نماید و محصول آن سنتز است. سنتز به مثابه محصول، بیشتر از مجموع دو اصل متضاد است و بعداً به تز جدید مرحله دیالکتیکی بعدی تبدیل می گردد .
سرگئی ایزنشتایی نظریه پرداز مونتاژ دیالکتیکی
دیالکتیک در سینما
بیشترین تأثیر اصول دیالکتیک بر سینما، به وسیلة آثار و فیلم های سرگئی ایزنشتاین بوده است. ایزنشتاین با ارائه مونتاژ به عنوان یک هنر، نوعی زیبایی شناسی در سینما خلق کرد .
نویسندگان فیلم های شوروی زیبایی فیلم ها را بر مبنای مونتاژ می دیدند، تا جایی که لِو کولشوف (Lev Kuleshov)، فیلم ساز و معلم روس، مونتاژ را اصل و پایه سینما خواند. از نظر او، هنگامی که نماها در مونتاژ به یکدیگر متصل می شوند، کمپوزیسیونی (ترکیب بندی) شبیه سایر آثار هنری خلق می گردد. ایزنشتاین از این ایده کولشوف استفاده کرد، ولی از سوی دیگر خاطرنشان ساخت که دیالکتیک عنصری مهم در مونتاژ است. دو تصویر متضاد با برش یه یکدیگر پیوند می خورند و در نتیجه یک ناهمخوانی به وجود می آید که هدف آن تحریک تماشاگر است. به این ترتیب، تصاویری که ذاتاً بی حرکت و از نظر سیاسی خنثی هستند، یک نیروی محرکه سیاسی می یابند و لذا می توان تماشاگران را با استفاده از این جذابیت سینما تحریک، هیجان زده و حتی مضطرب کرد. با اینکه هر نما در فیلم، تصویری فیلم برداری شده از چیزی است که در دنیا واقعی وجود دارد، می توان با مونتاژ دیالکتیکی مفاهیم تجریدی و ذهنی را به طور ملموس و عینی نشان داد .
نمونه های مونتاژ دیالکتیکی در سینما
معروف ترین نمونه کاربرد این اصول را از سوی ایزنشتاین، می توان در مونتاژ سکانس پلکان اودیسه در فیلم رزمناو پوتمکین (1926) دید. قتل عام مردم به دست ارتش تزار برای فرو نشاندن آتش انقلاب، به صورت طبیعی فیلمبرداری نشده است، در عوض، عصاره این تجربه از طریق قابلیت های مونتاژ به بیننده منتقل می گردد و به این ترتیب از این تکنیک برای خلق معنایی فراتر از آنچه محسوس است، استفاده شده است.
ایزنشتاین اصول مونتاژ دیالکتیک را در فیلم در نمودارهایی نشان داده است که در آنها حرکت به سوی کسب بینش سیاسی موج می زند. نمای پایین آمدن سربازان از پلکان به تصویر زنی که فریاد می کشد، برش می خورد و سنتز این برش، شناخت سرکوب است. این سنتز نیز به تز دیگری شکل می دهد که با تصاویر مردمی که از پلکان به پایین می شتابند ترکیب شده و سنتز بعدی را به وجود می آورد؛ یعنی سرکوب نیروهای مردمی. مجموعه ای از فضاهای متفاوت، ترکیب نماها و مدت زمانی که صحنه به طول می انجامد، در این سکانس پیچیده در کنار یکدیگر قرار می گیرند. این تمهید احساس اضطرار را به سکانس می افزاید، عناصر قدیمی را تجزیه می نماید و حرکت فیلم که بیانگر محتوای سیاسی آن است، به سوی هدف نهایی که همان حرکت و کنش جمعی است، شکل می گیرد. در فیلم اکتبر (1928) او از تصاویری استفاده کرد که استعاره ها را در تقابل با یکدیگر قرار می داد؛ برای مثال قرار دادن یک طاووس در کنار یک مقام دولتی. طاوس در اینجا انتزاعی نیست، ولی نمی توان هیچ گونه منطق روایی برای آن یافت. با این حال می تواند کارکرد قدرت را به تصویر بکشد .
مونتاژ سکانس پلکان اودیسه در فیلم رزمناو پوتمکین (1926)
برتولوت برشت و اصول دیالکتیک
بحث ارتباط بین همذات پنداری تماشاگران و یا بیگانگی آنها در نظریه فیلم، باعث احیای اصول دیالکتیک شد. این اصول در آثار نویسنده آلمانی، برتولت برشت، به عنوان یک نمایشنامه نویس، کارگردان تئاتر، فیلمنامه نویس و نظریه پرداز استفاده شده اند. برشت دیالکتیک تئاتری بسیار پرنفوذی را ارائه کرد که به تماشاگران بینش سیاسی می داد .
از نظر وی دو جنبه متضاد در نحوه مخاطب قرار دادن تماشاگران، یعنی شیوه دراماتیک (همذات پنداری با کاراکتر و شخصیت اصلی و توسعه خطی) و شیوه حماسی (توهم دراماتیک و برونگرا)، می توانند برای تماشاگران تئاتری را خلق نمایند که هم سیاسی و هم لذت بخش باشد. تماشاگران به طرزی فعالانه در خلق سنتز شرکت می نمایند و در همین فرایند مشارکت است که نحوه قرائت تئاتر دنیای اجتماعی را می آموزند .
برتولت برشت
تأکید بر تماشاگر فعال میراث دیالکتیک های سیاسی سینما و تئاتر است که طلیعه داران آن ایزنشتاین و برشت هستند. با این حال، در نهایت، ایده اصلی اصول دیالکتیک در هر نظامی که از روش شالوده شکنی بهره برده، زائد و اضافه است؛ زیرا شالوده شکنی تمام مفاهیم را تغییرپذیر و تاریخی می داند؛ به گونه ای که هر معنی در خود و برای سوژه خود تغییر می نماید .
اصول دیالکتیک بر پایه تضادها و مسیرهای ثابت پایدار است. اگر این اصول نتوانند به ما یاری نمایند، باید برای استفاده از گفتمان فلسفی دنبال راه های جدید بگردیم و درباره مفهوم سیاست ها تعریفی جدید ارائه دهیم .
منبع: همشهری انلاین (نوشته پترا کوپرز ، ترجمه دکتر یونس شکرخواه)
منبع: setare.com